پیغام مدیر :
با سلام خدمت شما بازديدكننده گرامي ، خوش آمدید به سایت من . لطفا براي هرچه بهتر شدن مطالب اين وب سایت ، ما را از نظرات و پيشنهادات خود آگاه سازيد و به ما را در بهتر شدن كيفيت مطالب ياري کنید.
زخم
نوشته شده در جمعه 10 فروردين 1403
بازدید : 19
نویسنده : مجید خسروی

زخم

چون نگرم به زخم خویش، صدای آشنا زند

تمام درد ز آشناست غریبه زخم کجا زند

 

آه و فغان من بلند، ناله و اشک من که دید

زخمی خنجر خودی، نعره غم کجا زند

 

نبود وفایی در میان، جفا قضای عشق نمود

خیانتی بدیده ام، زانکه دم از وفا زند

 

نماز خمسه اش به جا، به وقت گفتن اذان

کلام کفر شنیده ام، زانکه دم از خدا زند

 

روز و شبم که دیده و حال مرا که داشته است

کسی که درد کشیده است، به حق دم از جفا زند

 

خون جگر از خیانت و داغ فراغ طفل به دل

سپرده ام به دست حق، دست خدا به جا زند

 

:: موضوعات مرتبط: اشعار , ,
:: برچسب‌ها: زخم , , دل خون , مجید خسروی , خیانت , آشنا ,



عدل خدا
نوشته شده در جمعه 10 فروردين 1403
بازدید : 9
نویسنده : مجید خسروی

عدل خدا

ای نعش لهیده دگر جان ز چه خواهی؟!

ای مرده ی از قوت دگر نان ز چه خواهی؟!

 

عمری است که در حصر زمانی و مکانی

عبرت نگرفتی!!تو زندان ز چه خواهی؟!

 

خود شهره به آوارگی کن و مکانی

ای کولی شبگرد، مهمان ز چه خواهی؟!

 

دیدی چه جفا کرد آن یار و نگارت

ای سوخته دل از یار، جانان ز چه خواهی؟!

 

تو خود ابر بهاری از شرشر گریه

ای ابر بهاری، نیسان ز چه خواهی؟!

 

آن کس که تو را نان و نمک خورد چنین کرد

احسنت به اغیار، خویشان ز چه خواهی؟!

 

گر کفر بگویی خدایت تو ببخشد

ای بنده ی مظلوم، ایمان ز چه خواهی؟!

 

تو خاک پدر جان پسر دادی قسم وی

او هیچ نشناسد، قرآن ز چه خواهی؟!

 

گر عدل خدا هست بدان منتقمت اوست

ای در پی بیداد، میزان ز چه خواهی؟!

 

:: موضوعات مرتبط: اشعار , ,
:: برچسب‌ها: دل خون , مجید خسروی , عدل خدا ,



صفحه قبل 1 صفحه بعد